جدول جو
جدول جو

معنی حسرت بین - جستجوی لغت در جدول جو

حسرت بین
(اَ گُ دَ / دِ)
حسرت کش:
زمانی چشم حسرت بین بخفتی
گرش سیلاب خون باز ایستادی.
سعدی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عبرت بین
تصویر عبرت بین
عبرت گیر، آنکه از دیدن چیزی پند و عبرت می گیرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صورت بین
تصویر صورت بین
آنکه صورت ظاهر را ببیند و به معنی یا باطن توجه نکند، ظاهربین، برای مثال هر که ماه ختن و سرو روانت گوید / او هنوز از رخ و بالای تو صورت بینی ست (سعدی۲ - ۳۷۳)
فرهنگ فارسی عمید
(دَ خوَرْ / خُرْ)
بینندۀ صورت. آنکه ظاهر را نگرد. آنکه معنی را درنیابد یا بدان توجه نکند. مقابل معنی بین. قشری:
آنچه با صورت پرستان هری کردی عیان
هیچ صورت بین ندارد ز آن معانی جز خبر.
سنایی.
هرکه ماه ختن و سرو روانت گوید
او هنوز از قد و بالای تو صورت بین است.
سعدی.
بود دائم چون زبان خامه حرف ما یکی
گرچه پیش چشم صورت بین دوتا بودیم ما.
صائب
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
عبرت گیر:
هان ای دل عبرت بین از دیده نظر کن هان
ایوان مدائن را آئینۀ عبرت دان.
خاقانی.
چو ما را چشم عبرت بین تباه است
کجا دانیم کاین گل یا گیاه است.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(حَ رَ)
حسرت مند. آزرده خاطر:
چو بدبختان نهادم سر به بالین
ز جانم گشته بستر حسرت آگین.
(ویس و رامین)
لغت نامه دهخدا
(حَ رَ بِ دِ)
در تداول عوام، آنکه دیری آرزوی چیزی داشته است: حسرت بدلم کچل خدیجه
لغت نامه دهخدا
(شِ کَ دَ)
تحسر. حسرت کشیدن. تمنا کردن. (مجموعۀ مترادفات ص 123) :
بلکه زان مستان که چون می میخورند
عقلهای پخته حسرت می برند.
مولوی.
که همچون پدر خواهد این سفله مرد
که نعمت رها کرد و حسرت ببرد.
سعدی.
تأثیر خفته است بخاک درت شبی
حسرت کجا به بستر شبخواب میبرد.
محسن تأثیر (از آنندراج).
به تلخی مردنست و هر سر مو حسرتی بردن
که اسباب خلاصی در گرفتاران شود پیدا.
واله هروی (از آنندراج).
به شب نشینی زندانیان برم حسرت
که نقل مجلسشان حلقه های زنجیر است.
(از اشعار دوران انقلاب مشروطه)
لغت نامه دهخدا
تصویری از صورت بین
تصویر صورت بین
آنکه ظاهر را می بیند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عبرت بین
تصویر عبرت بین
پند نیوش آموزیده آن که عبرت گیرد عبرت گیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسرت بردن
تصویر حسرت بردن
دریغ آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
آرزوداشتن، حسرت آوردن، غبطه خوردن، رشک بردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از حسرت بار
تصویر حسرت بار
مؤسفٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از حسرت بار
تصویر حسرت بار
Wistfully
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از حسرت بار
تصویر حسرت بار
mélancoliquement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تمام شدن زمان انجام کار، به پایان رسیدن، سر شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از حسرت بار
تصویر حسرت بار
weemoedig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از حسرت بار
تصویر حسرت بار
حسرت بھری نظر سے
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از حسرت بار
تصویر حسرت بار
тоскливо
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از حسرت بار
تصویر حسرت بار
wehmütig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از حسرت بار
تصویر حسرت بار
сумно
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از حسرت بار
تصویر حسرت بار
tęsknie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از حسرت بار
تصویر حسرت بار
忧郁地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از حسرت بار
تصویر حسرت بار
melancolicamente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از حسرت بار
تصویر حسرت بار
malinconicamente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از حسرت بار
تصویر حسرت بار
আকুলভাবে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از حسرت بار
تصویر حسرت بار
melancólicamente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از حسرت بار
تصویر حسرت بار
kwa huzuni
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از حسرت بار
تصویر حسرت بار
hasretle
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از حسرت بار
تصویر حسرت بار
애틋하게
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از حسرت بار
تصویر حسرت بار
物悲しく
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از حسرت بار
تصویر حسرت بار
בעצב
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از حسرت بار
تصویر حسرت بار
उदासीन रूप से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از حسرت بار
تصویر حسرت بار
dengan kerinduan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از حسرت بار
تصویر حسرت بار
อย่างเศร้าหมอง
دیکشنری فارسی به تایلندی